غروب شانزدهم
شور سفر است و مقصدو عروج از پله كان آفتاب
آن كه شور ندارد بي آرزوست
و آن كه آرزو ندارد نوميدست
و آن كه نوميدست مرده است
و در غروب شانزدهمين روز ببر مهربان و پرنده ي كوچك بار ديگر از خاموشي من پديدار شدندومن كه تائودا باشم از پرندهي كوچك شور را پرسيدم و پرنده ي كوچك در نور آبي رنگ خويش محو و آشكار شد گوئي كه در درون من گوئي صداي من بئد كه در درون من و مرا فرا مي گرفت و چنين گفت.
تائودا! تن آدمي از گرمي خون زنده است و جان آدمي از گرماي شور پايدارست. تائودا در ظلمات سرد مرد مسافر را افروختن آتش از انجماد و ددان سلامت مي دارد و اجاق سررماي درون شورهاست. تائودا تمام آدميان را شوري زنده ميدارد. مرد برزگر را شوريست . شبانان را شوريست آنكه خانه اي را خشت بر خشت مي نهد شوريست و مرد حكيم را شوريست. تائودا تنها نان گرم و آب خنك و زيبائي زن و لبخند كودك وجود آدمي را زنده نمي دارد. شور مقصدست و سفر و عروج از پلكان افتاب، شور رويش و شكفتن ارزوهاست، فاصله يافتن آدمي از گياه و حيوان و جماد ونيز متوقف نشدن در آدمي بودن. تائودا پرنده اي كه در هوا درنگ كند مرده است درختي كه در رشد خويش درنگ كند مرده است آبي كه در نهرها درنگ كند مرده است و آدمي كه از حركت خويش باز ايستد مردعه است. تائودا آن كه شور ندارد آرزو ندارد و آنكه آرزو ندارد نوميدست و آن كه نوميدست مرده است اكر چه سفره اش پر از نان گرم و ميوه ها باشد خانه اش از زيبائي زن و هياهاي كودكان سبز باشد و مخزنش از سكه هاي زر بدرخشد. تائودا آنكه در دل شوري دارد در نفس زندگي جاريست پس راه بر كسي نمي بندد خون كسي را نمي ريزد جانوري را نمي ازارد گياهي را ريشه بر نمي كند و درختي را قطع نمي كند و بر زن بيگانه نمي گذرد و انكه شور ندارد راه عابران را خواهد زد قاتل خواهد بود جانوران را خواهد كشت گياهان را خواهد كند درختان را قطع خواهد كرد و جامه بر تن زنان خواهد دريد تائودا قاتلان و راهزنان و بي عصمتان در قتل و راه زدن و دريدن عصمت عدم روح خويش را لباس وجود مي پوشانند و شورمند خود وجود است و هنوز سخن باقي ست
شور سفر است و مقصدو عروج از پله كان آفتاب
آن كه شور ندارد بي آرزوست
و آن كه آرزو ندارد نوميدست
و آن كه نوميدست مرده است
و در غروب شانزدهمين روز ببر مهربان و پرنده ي كوچك بار ديگر از خاموشي من پديدار شدندومن كه تائودا باشم از پرندهي كوچك شور را پرسيدم و پرنده ي كوچك در نور آبي رنگ خويش محو و آشكار شد گوئي كه در درون من گوئي صداي من بئد كه در درون من و مرا فرا مي گرفت و چنين گفت.
تائودا! تن آدمي از گرمي خون زنده است و جان آدمي از گرماي شور پايدارست. تائودا در ظلمات سرد مرد مسافر را افروختن آتش از انجماد و ددان سلامت مي دارد و اجاق سررماي درون شورهاست. تائودا تمام آدميان را شوري زنده ميدارد. مرد برزگر را شوريست . شبانان را شوريست آنكه خانه اي را خشت بر خشت مي نهد شوريست و مرد حكيم را شوريست. تائودا تنها نان گرم و آب خنك و زيبائي زن و لبخند كودك وجود آدمي را زنده نمي دارد. شور مقصدست و سفر و عروج از پلكان افتاب، شور رويش و شكفتن ارزوهاست، فاصله يافتن آدمي از گياه و حيوان و جماد ونيز متوقف نشدن در آدمي بودن. تائودا پرنده اي كه در هوا درنگ كند مرده است درختي كه در رشد خويش درنگ كند مرده است آبي كه در نهرها درنگ كند مرده است و آدمي كه از حركت خويش باز ايستد مردعه است. تائودا آن كه شور ندارد آرزو ندارد و آنكه آرزو ندارد نوميدست و آن كه نوميدست مرده است اكر چه سفره اش پر از نان گرم و ميوه ها باشد خانه اش از زيبائي زن و هياهاي كودكان سبز باشد و مخزنش از سكه هاي زر بدرخشد. تائودا آنكه در دل شوري دارد در نفس زندگي جاريست پس راه بر كسي نمي بندد خون كسي را نمي ريزد جانوري را نمي ازارد گياهي را ريشه بر نمي كند و درختي را قطع نمي كند و بر زن بيگانه نمي گذرد و انكه شور ندارد راه عابران را خواهد زد قاتل خواهد بود جانوران را خواهد كشت گياهان را خواهد كند درختان را قطع خواهد كرد و جامه بر تن زنان خواهد دريد تائودا قاتلان و راهزنان و بي عصمتان در قتل و راه زدن و دريدن عصمت عدم روح خويش را لباس وجود مي پوشانند و شورمند خود وجود است و هنوز سخن باقي ست
. تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت پانزدهم.کاهنان و دینفروشان. ///.تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت چهاردهم. گناه. ///تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان. بخش سیزدهم. جنون. اسماعیل وفا یغمایی ///تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان. . بخش دوازدهم. بهشت و دوزخ///تائودا پرنده کوچک ببر مهربان ..ادامه عشق. .قسمت یازدهم ..///..تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.عشق.قسمت دهم. ///تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت نهم. ///تائودا ، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت هشتم. ///.تائودا ، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت هفتم. ///تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان. قسمت ششم ///تائودا ، پرنده کوچک و ببر مهربان. قسمت پنجم. ///تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت چهارم.////پرنده كوچك، ببرمهربانو تائودا . مقدمه و قسمت اول.////تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت دوم. ////تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت سوم س
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر