۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

افق سرخ. اسماعیل وفا یغمائی

افق سرخ
آخوندهای حاکم دندان می کروچند و کف بر لب آورده اند.جیره خواران خارجی ملایان با عرق جبین و برای کد یمین خوش میتازند.خائنانی که روزگاری عضو جنبش بوده اند، خائنان به آخوند پیوسته( و نه بریدگان و نه جدا شدگان)با تمام قوا و در کنار ملایان رجز می خوانند. یکی از رسانه های اطلاعاتی آخوندها در یکروز و فقط یک روز ( همین امروز) بیش از بیست مقاله گوناگون در باره فرار مجاهدین! در باره دستگیری مجاهدین! در باره مجازات آنها، در باره صادر شدن انواع حکمها و فتوی ها علیه آنان و در باره دهها مقوله ضد و نقیض دیگر اما همه در وحدت علیه سه هزار و پانصد رزمنده مستقر در اشرف صادر کرده است! چه خبرست؟ خبر این است که اوضاعی بسیار حساس و خطیر پیش روست اوضاعی که نمیتوان به سادگی و با وجدان آسوده از کنار آن گذشت.ا
آخوندها بخوبی می دانند که دارند چه می کنند.نیروئی که بیست و هفت سال در ایران به طور سیاسی و نظامی در حد امکاناتش و در نقاط مختلف جهان به طور سیاسی علیه آنها جنگیده در شرایطی قرار دارد که می شود اگر اوضاع بر وفق مراد به پیش برود به او نزدیک شد و خونش را ریخت. ما می توانیم و حق ماست که با این نیرو و کارهایش موافق باشیم و یا نباشیم ولی خوبست بدانیم آخوندها مطلقا با این نیرو موافق نیستند و می دانند که تا این نیرو متشکل است و وجود دارد برای جمهوری اسلامی خطرناک است و برای همین بر خلاف خارج کشور که گاه روزها می گذرد و ما حواسمان به اشرف و عراق و مسائلی که در آنجا می گذرد نیست ، ملاها کاملا حواسشان جمع است و بر خلاف آنکه گاهی می خواهند زیر سبیلی بگویند ای بابا! مجاهدین اشرف که دیگر مشکل ما نیستند اما لحظه ای دیگر ریش به کف برای بر کندن ریشه مجاهدین در تلاشند. آخوندها بدشان که نمی آید بسیار خوش دارند عاشورائی دیگر را تکرار کنند.
تردید نکنیم عاشورای اول را اجداد همین ها راه انداختند . البته با نگاهی به تاریخ متوجه خواهیم شد که اجداد مطهر اینها بسیار لیبرالتر!! از نوادگان تاریخی شان هستند، که یزید در مجلس معروف خود در برابر جسارتهای زینب تحمل کرد واهل بیت حسین ابن علی را با احترام روانه کرد ولی اینها دخترکان ده دوازده ساله را پس از تجاوز به گلوله بستند و مادران شصت هفتاد ساله را بر تخت شکنجه کشتند و کردند و می کنند هر آنچه را که در کابوسها نیز نمی گنجد.
حسین ابن علی قصد جنگ نداشت بلکه از بیعت سر تافته بود و حر او را متوقف کرد و لاجرم ماجرا به عاشورا پیوست. کار حر را در این دوره ماجرای تهاجم آمریکا بر عهده گرفت که حر به معنای آزاده است و آمریکا هم آمد تا لیبراتور و آزاد کننده و حر زمانه در افغانستان و سپس عراق باشد! با این تفاوت که حضرات جوانمردی حر را نداشتند که حر دو دوزه بازی و مذاکره نکرد و حسین را در لیست تروریستی قرار نداد و بمبارانش نکرد و سلاح در مقابل دشمن خونخوار از دستشان نگرفت و موش و گربه بازی در نیاورد ولی اینها علیرغم اینکه مجاهدین را بلوکه کردند و در صحرای کربلای پس از جنگ و سقوط صدام حسین خلع سلاح و متوقف کردندولی بر خلاف گفته های ملایان و انصارشان به مجاهدین نپیوستند!! و مجاهدین را یاری نکردند که اگر یاری کرده بودند و ضع طور دیگری بود و بسیاری از تریبونهای خروشان علیه مجاهدین بپاس حرمت آمریکا هم شده سکوت می کردند و اینطور کف بر لب و ضد امپریالیست نمی تاختند و چون بوی کباب بر می خواست و کرزای ایران مقبول واقع می شد لاجرم تازندگان تریبونی، نانی به کف می گرفتند و در انتظار کباب سکوت پیشه می کردند ولی گویا کبابی در کار نیست و این رزمندگان مظلوم و جان بر کف اشرف اند که پس از سالها مبارزه با دشمنان درنده ایران و ایرانی در معرض کباب شدن قرار دارند و بنابر این بجای سکوت باید در پشت تریبونها دندان کروچید و کف بر لب آورد.ا
همین جا عرض کنم که باعث گیجی و خلط مبحث نشود که راقم این سطور دارد از یک واقعیت و توجه دادن به یک واقعیت سخن می گوید و راقم همین سطور در سه چهار ماه قبل در دفاع از تعدادی انسان جدا شده و یا بریده ولی نه خائن و به دشمن پیوسته سخن گفت و مورد لعنتها و نفرینها قرار گرفت که آنهم سخن گفتن از یک واقعیت بود. در هر حال آخوندها عاشورای اول را خودشان راه انداختند و دقیقا هزار و سیصد و چند سال است دارند روضه اش را می خوانند و نانش را می خورند و حال که کسانی مزاحم نان و خوان و جانشان هستند ، حتما از عاشورای دوم استقبال می کنند و از شرایطی که بلانسبت، حر دوران ما! پیش آورده کمال استفاده را می خواهند بکنند. در این اوضاع راحت می توانید جانشینان مرحوم عمر سعد و شمر ابن ذی الجوشن را در همان حول و حوش و در عراق پیدا کنید که کار مشکلی نیست. می بینید چه صحنه غریبی است و کربلا هم که قربانش بروم بغل گوش است.
این از آخوندها و رفقایشان. امامجاهدین از لحاظ سیاسی کار خودشان را می کنند. آنها چه موافق آنها باشیم و یا نباشیم در عراق در پی تفریح و استراحت نبودند و من به عنوان کسی که سالها با آنها بوده ام می توانم بگویم سخت ترین گذران ممکن و زندگانیی کاملا نظامی و دائما با رنج و خطر آمیخته را در عراق داشته اند و دارند. آنها، رهبران مجاهدین و به طور خاص مسعود رجوی به عنوان فرمانده و راهبر اصلی از آغاز استراتژی مشخصی را در عراق و در رابطه با سرنگونی جمهوری اسلامی ریخته اند و سر مایه گذاریهائی سیاسی و نظامی و استراتزیک نموده اند که باعث شده پایه های استراتژیک مشخصی را در عراق ایجاد کند و قاعدتا نمی توانند از آن کوتاه بیایند و مانند فلان گروه سیاسی که بسادگی بار سفر می بندد وراهی دیگر در پیش می گیرد بار سفر ببندند و راهی دیگر در پیش گیرند. این سازمان و جماعت اهل رزم است و اهل فرو رفتن به گردابها و مهالک و به سادگی از راه و استراتزی خود دست نمی کشد. این پایه و مایه استراتژیک و به نظر من ایدئولوزیک و سیاسی در گذر از توفانی سرخ و بسیارسهمگین در حال محک خوردنست و دیر یا زود افق نشان خواهد داد که چه در پیش روست و در آن افق است که می شود خیلی چیزها را دید و از خیلی چیزها صحبت کردو طبعا در آن افق مجاهدین نیز باید حرفهایشان را بزنند.ا.
از لحاظ ایدئولوژیک طبعا آنهائی که مانده اند اگر چه نه همه ،اکثرا آردشان را بیخته و الکشان را آویخته اند و راهشان را میروند. جنگ و جدالها بجای خود و اختلاف نظرها محترم است و باید سر موقع به آن پرداخت اما من مدتها قبل به رفیقی می گفتم در مملکتی مثل ایران ما یادمان رفته است که مسلمان شیعه به طور تاریخی پدیده ای واقعی است و وجود دارد و این مسلمان شیعه مثل من و شمادنبال بحث و فحص نیست بلکه برای خودش حقانیتی قائل است وسقف خودش را داری اصالت بالاتر می داند و طبعا در پی رهبرش می گردد تا بتواند راهش را برود.بخشی از این مسلمین شیعه، مسلمین شیعه مجاهدند که بحث و فحصهای امثال ما را با رهبر خود ندارند بلکه پس از پیدا کردن او و قبول او و یا پایان بخث و فحصهاراهشان را می روند و گوششان به خطرات بدهکار نیست. می توانیم از این مساله خوشمان بیاید یا نیاید ولی این یک واقعیت است. این جماعت با این اعتقادات به طور حقیقی بزرگترین دشمنان و مخالفان متشکل جمهوری اسلامی در عمل بوده اند و به طور سیاسی و نظامی با آن جنگیده اند. می توان فکر کرد بافت و ساخت مملکتی مثل ایران چنین است که حتی پس از ظهور یک حکومت اسلامی با زهم مخالفان سر سختش عجالتا از ریشه های مذهب می جوشند. در این زمینه تاکید می کنم نوشته های آقای سلامت کاظمی را بخوانید. این جماعت با این اعتقادات و ساخت و بافت و سالهای سال مبارزه در خطری جدی قرار دارند. می خواهم از زاویه ای کاملا انسانی بگویم. اینها سه هزار و پانصد انسان ایرانی اند. اینها سه هزار و پانصد رزمنده اند! سه هزار و پانصد چریک! سه هزار و پانصد مجاهد و مبارز سیاسی جدی! سه هزار و پانصد تن با حدوی سی سال و در پاره ای اوقات چهل سال مبارزه سیاسی. اینان در خطرند. می توانیم با تمام اینها یا با اندیشه های سیاسی و ایدئولوزیک انها یا با استراتزی آنها و یا بالاتر از همه با رهبران آنها مسعود و مریم رجوی مخالف باشیم.در کنار این اما می توانیم فکر کنیم دیگر اینها نیستند! صحنه را مجسم کنیم. چه موضعی خواهیم داشت و افق را چگونه خواهیم دید. می توانیم تمام نقطه نظرهای خود را در کنار مخالفت با وحشی ترین و عنان گسسته ترین رژیم تاریخ معاصر ایران داشته باشیم و آنگاه ببنیم آیا وجود این سه هزار و پانصد مجاهد و مبارز کار سازتاریخ زخم خورده ماست یا نه.
افق سرخ است. آخوندها و رژیم جمهوری اسلامی تصمیم خود را دارند. مجاهدین و مبارزین اشرف نیز تصمیم خود را دارند.ما در این میان در کجا ایستاده ایم. و فردا این سئوال را حتما از خود خواهیم کرد که دیروز و در این جدال با تمام تفاوتها و نقطه نظراتمان در کجا ایستاده بودیم. همین و بس و بقیه را خودتان ادامه دهید
.