۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

خدای نامک. بخش نخست.اسماعیل وفا

خداینامک. بخش نخست
تاملاتی پراکنده در باره مفهوم خدا
اسماعیل وفا یغمائی
هدیه به ابراهیم آل اسحاق و فرح شریعت
از سالها قبل گاه و بیگاه نکاتی در حیطه اندیشه به خدا و لاخدا در ایجا و آنجا ،در دفترها یا تکه کاغذها می نوشتم. خدا، از دوران نوجوانی همیشه مساله من بوده و هنوز هم هست.از سن ده یازده سالگی تا همین حالا ردیف طولانیی از کتابهای مذهبی و فلسفی را از کتابخانه پدرم در روستای «گرمه» تا «کتابخانه وزیری» و «شرف الدین علی» یزد و «کتابخانه دانشگاه» مشهد و بعدها کتابخانه «قرارگاه مجاهدین» و سرانجام پاریس و لندن را،در جستجوی شناخت این مفهوم خوانده ام.تورات و انجیل و قران و اوستا و اوپانیشادها و.... بسیاری دیگر را نیز، بعدها در حیطه عرفان و تاریخ و روانشناسی و فیزیک نظری و زیست شناسی این تلاش گاه بی حاصل را ادامه دادم ،زیر بنای فلسفی و اخلاقی من برای ورود به مبارزه سیاسی «خدا و مفهوم جاودانگی» بود و علت خروج من هم از جمله همین بود.بسیاری نکات در این زمینه دارم که جای اشاره به آنها در اینجا نیست. در هر حال ، حالا دیگر مفهوم جاودانگی هم برایم کششی ندارد و آن را گول زننده و کاسبکارانه میدانم که چه وجود و چه عدم ،هرجه از دوست میرسد نیکوست، ولی مفهوم خدا هنوزبر سر جای خود است این نوشته ها بسیارند و پراکنده . از شماری از آنها در شعرها و نوشته های خود استفاده کرد ام و بخش اعظمشان باقی اند. نظر اخیر پروفسور هاوکینگ و نوشته فاضلانه همنشین بهار مرا بر این داشت شماری از این پراکنده نوشته ها را جستجو کنم و منتشر سازم.بخش اولش را میبینید.این یاداشتها مرتب نیستند و بخش بندی نشده اند از میان چند صد یاداشت کوتاه سی سال اخیر، مقداری از آنها را که فکر میکنم اندکی به درد بخورند میبینید. فعلها در یاداشتهای اصلی مفرد بوده اند و در این یاداشتها به جمع تبدیل شده اند تا دیگران نیز بتوانند خود را در میان کلمات ببینند.
امیدوارم بتوانم تعداد بیشتر و به درد بخوری از این یاداشتها رادر اختیارتان بگذارم. در ضمن همین جا این یاداشتها را به رفیق ارجمندم «ابراهیم آل اسحاق» که همان بیماری پرفسور هاوکینگ را دارد (و همسر بزرگوارش فرح) و با روحی پیوند خورده به خدا و جسمی که تمامت رنجها را بر او آوار کرده معنای مجسم اعتقادی زلال است تقدیم میکنم
.
اسماعیل وفا یغمائی. دهم سپتامبر 2010

****

بزرگترین مفهوم
*جهان بی نهایت بزرگترین مفهومی است که می توانیم در پهنه مادی به آن بیندیشیم.خدا بزرگترین مفهومی است که می توانیم در پهنه نظری به آن فکر کنیم. هردو بی نهایتند.آیا میشود به بی نهایت فکر کرد.آیا این دو از هم جدایند یا در هم آمیخته اند.

بالاتر از سقف معمول
*اکثر مردم خدا را در زیر سقف مذهب میجویند.ستون اصلی قدرت مذهب در میان مردم همین جاست.برای کسی که جستجوگر است نهایتا خدا در زیر سقف مذاهب به دست نمی اید.خدا بسیار بالاتر از سقف مذاهب قرار دارد.مذاهب در گذر زمان و دور شدن از منشا، معمولا خدا را به قواره خود کوچگ میکنند.ضعیف میکنند.حتی میکشند وبعد مورد استفاده قرار میدهند.

خدا و ظرفیتها
*مردم عادی را سرزنش نکنیم. لیوان به اندازه ظرفیت خود از آب اقیانوس پر میشود. خدای هر کس به اندازه ادراک او از جهان است.در این میان گناهی وجود ندارد.برای بسیاری از مردم عادی خدائی که مذاهب ارائه میدهند کافی است!جهانی محدود خدائی محدود ارائه میکند.

خدای چوبی بومیان
* از زاویه فلسفی برای من خدای آن کس که در جنگلی صمیمانه تکه چوبی را به صداقت میپرستد با خدایان پیامبران بزرگ مساوی است.نیاز معنوی یکی بیش نیست. این را باید خوب بدانیم.ارزش گذاری وقتی شروع میشود که از زاویه فلسفی عبور کند. یعنی این را بدانم که وجود این خدا چقدر برای دیگران خطرناک است و زندگی اجتماعی و انسانی دیگران را دچار خطر میکند.

جهانی عظیم و خدائی حقیر
*اگر مقداری جهانشناسی بدانیم و از طول و عرض بی نهایت تصوری داشته باشیم وقوانینی که کهکشانهای عظیم را میچرخانند را حس کنیم و آنگاه خدای ارائه شده توسط وکیلان مذاهب را بادستورات رقت انگیزش در این پهنه قرار دهیم هم به رقت خواهیم آمد و هم خواهیم فهمید چه کلاهی بر سرمان رفته است.

ملای آسمانی
* خدای ارائه شده معمول در نهایت جز ملا و کشیشی نیست که از زمین به آسمان فرستاده شده است با این تفاوت که قدرتی بیشتر دارد و مردنی نیست.

تعویض خدا توسط پیامبران
* پیامبران از زمره کسانی بودند که خدا را در فراتر از سقف مذاهب زمان خود جستجو میکردند. به همین علت مذهب و خدائی با نامی دیگر را اعلام میکردند. اینک دوران پیامبری به سر آمده است اما کسی که خدا را در بالاتر از سقف مذاهب میجوید چه باید بکند. باید پیامبر خود باشد!ولی فقط و فقط برای خود و با دین و مذهب مردمان با مسامحه و مدارا برخورد کند.

نترسیم نفی اش کنیم
*بر سر پذیرش یا عدم پذیرش خدا نترسیم و خودمان را خسته نکنیم. او اگر نباشد که نیست! و اگر باشد پذیرش یا عدم پذیرش ما نه بر او می افزاید و نه کم میکند. اگر نفی او در زندگی انسانی به ما کمک میکند حتما نفی اش کنیم واگر با پذیرش او چیزی مثبت در زندگی خود احساس میکنیم بپذیریمش.

خدا مفهومی زیباست
*فراموش نکنیم که خدا مفهومی زیبا و مثبت و متعالی است. عظیم ترین و زیبا ترین مفهوم. حتی اگر این مفهوم آفریده انسان باشد یک شاهکار است و جائی است که اندیشه انسانی تمام مثبتات خود را در هم آمیخته است.

با خدا شوخی نکنیم
* با مفهوم خدا چه باشد یا نباشد شوخی نکنیم.زیرا چیزی در ما فاسد خواهد شد. خجالت نکشیم و نترسیم که بگوئیم خدا را باور دارم و نیز باور ندارم.باور داشتن یا باور نداشتن خدا آنقدر خطرناک نیست که به بازی گرفتن این مفهوم.من سالهاست مذاهب معمول را رها کرده ام ولی اگر کسی بپرسد خواهم گفت پس از گذرها و گدازها من او را باور دارم.

خالق و مخلوق
*ما مخلوقیم . در این شکی نیست. تمام آنچه که پیرامون ماست مخلوق است. اگر ما مخلوق نبودیم، یا «عدم» و یا «خالق» بودیم.خالق کیست؟ آیا هست؟ ایا نیست؟آیا این مخلوقیت بی نهایت و ناشناس که تنها ذره ای از آن را میشناسیم خود خالق خویش است؟ بی خالق است! و یاچیزی دیگر. اگر میخواهیم بیندیشیم فارغ از بیم و امیدهای شخصی در این حیطه بیندیشیم. خدا را در کلی ترین و عظیم ترین حیطه ها باید یافت یا نیافت.

ترس و دوست داشتن
* اگر می توانیم ،خدا را باید دوست داشت مانند معشوقی نیرومند.ترسیدن از خدا را باید با شناخت نسبی از او به خشیت یا احترامی حقیقی تبدیل کرد و برای اینکار نخست باید خدائی را که از او وحشت داریم رها کنیم! هیچ اتفاقی نمی افتد! و اگر بتوانیم بی هراس دوستش داشته باشیم اندک اندک دریچه ای دیگر بر رویمان گشوده خواهد شد.
ادامه دارد

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام به اسماعیل وفا که وفایی توام آرزوست.تمام نکات در مخ کلیک می خورد و سعی بسیار خواهم نمود که در گوشه مخ انرا حفظ کنم که بعضا از تلو تلو خوردنم که از کجا امده ام و به کجا میروم بکاهد.
ابراهیم ال اسحاق را از هلند می شناسم.شنیدم خبر بیمار بودنش حا لم را سخت گرفت و سر کار بودم و نتوانستم زار بزنم و تف کنم به این همه بی عدالتی و با خود زمزمه کردم که
چه خوش گفت این بیچاره گنجشک به زیر پنجه باز شکاری
عدالت در جهان نامی فریباست که ابله در دهد فریبکاری.
سلام به فرح و ابراهیم و خداحافظ اسماعیل
کامی - هلند-