۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

افسانه بابا نوئل


افسانه بابانوئل از کجا آغاز شد
برگرديم به ۱۷۰۰ سال پيش. در ساحل جنوبی ترکيه امروز بقايای يک شهر باستانی هستش شهری به اسم مايرا که زادگاه بابانوئل ما، يعنی نيکولای قديس بوده است
در يک قسمت از اين شهر خانه های غار مانند وجود داشته که از صخره ها تراشيده شده بودن و قسمت ديگرش خانه های سنگی.
در اين شهر رومی ها حکومت می کردن و مسيحيان رو که اون زمان يک فرقه مخفی بودن سرکوب می کردن.
بابانوئلی که ما ازش حرف می زنيم و اينجا بهش سانتا کلاز می گن در اون شهر و در اون شرايط به دنيا می آد. فرانکو يک پژوهشگر ايتاليائی که رد پای بابانوئل رو دنبال کرده درباره اين شهر می گه:
اين شهر باستانی سرشار از احساسات مذهبی مسيحيه. جائيه که کارهای خير نيکولا سر زبانها افتاد و بعدها بصورت مراسم کريسمس مثل کادو گذاشتن زير درخت کاج رواج پيدا کرد. اينجا بود که ۱۷۰۰ سال پيش در دور افتاده ترين گوشه امپراتوری روم افسانه بابانوئل زاده شد.
نيکولا یا همان بابانوئل
نيکولا در همون خردسالی پدر و مادرش را از دست می ده و ثروت زيادی رو براش به ارث می ذارن. نيکولا در سنين بالاتر به يک روحانی خير خواه شهرت پيدا می کنه.
کارهای خير نيکولا زبانزد مردم می شه. کارهای خيری که بعدأ جزو رسم و رسوم کريسمس امروزی می شه.
تاريخدانان معتقدن که رسم کادوهای کريسمس به يکی از کارهای خير نيکولا مربوط می شه. "نيکولای قديس باخبر می شه پدر فقيری در شهرش می خواد از فرط تنگدستی دخترانش رو بفروشه. نيکولا شبانه و مخفيانه از پنجره خانه اون مرد کيسه سکه ها ی طلا به داخل خونه می اندازه و فرار می کنه. شب سوم پدر فقير کمين می شينه و نيکولا رو شناسايی می کنه و دستش رو می شه."
کم کم نيکولا از يک روحانی به يک اسقف و بعد در زمان خودش به يک قديس نيکو کار مشهور می شه.
بابانوئل خیلی بداخلاق و با دست بزن بوده!!!
ولی برخلاف اين نيکو کاريش و برخلاف اونچه که در چهره بابانوئل امروز ديده می شه. نيکولای قديس يک مرد خوش اخلاق و خندان نبوده. کتک کاری نيکولا با يک اسقف همزمان خودش موضوع چندبن نقاشی قرون وسطی بوده.
از استخوانهايی که از نيکولا باقی مونده و امروز در زيارتگاهی در شهر باری در جنوب شرقی ايتاليا نگهداری می شه، آثار شکستگی روی صورتش ديده می شه که نشون می ده نيکولا در طول زندگيش دعواها و زد و خوردهای زيادی داشته.
بابانوئل به بیان دیگر ، افسانه اي از هلند
نام آمريكايي Santa Claus (بابانوئل)، از افسانه هلندي Sinter Kiaas الهام گرفته شده است كه در قرن هفدهم توسط مهاجران هلندي به نيويورك آورده شد. در اوايل سال،۱۷۷۳ يك روزنامه آمريكايي اين اسم را به صورت St.A Claus بيان كرد، اما در سال۱۸۰۹ يك نويسنده مشهور به نام «واشنگتن اروينگ» با نام مستعار Diedrich Knicker bocker كتابي به نام «تاريخ نيويورك» منتشر كرد كه در آن راجع به اسطوره هلندي Saint Nicholas مطالبي نوشته بود. او رسيدن فرد مقدسي را با سورتمه كه با وسيله «پيتر مشكي» همراهي مي شود، در روز عيد اطلاع داد.
بابانوئل آمریکایی می شود
اما آمريكايي شدن Saint Nick به سال۱۸۲۳ برمي گردد. در آن زمان، شاعري به نام «كلمنت كلارك مور» شعري به نام «ملاقاتي از سنت نيكولاس» سرود كه بيشتر مردم آن را با نام «شب قبل از كريسمس» به ياد مي آورند.
«كلارك مور» در شعر خود حتي به گوزنهاي شمالي و رفتار و حركات بابانوئل هم اشاراتي كرد؛ اينكه بابانوئل سوسو مي زند، مي خندد و يا حتي با سر تصديق مي كند. او بابانوئل را چنين توصيف كرد كه «از دودكش خانه ها پايين مي آيد.» حتي عبارت «انگشت خود را كنار بيني نگه مي دارد» در كتاب اروينگ منتشر شده است. يك نقاش آمريكايي به نام «توماس سنت» تصوير بابانوئل را كشيد و آن تصوير از سال۱۸۶۰ تا ۱۸۸۰ در نسخه كريسمس مجله هارپر منتشر مي شد.
خلق بابانوئل در عصرجدید
اما تصوير انساني بابانوئل (نه در اشعار مور كه اورا جن فرض كرده است) در سال۱۹۳۱ در تصاوير تبليغاتي كوكاكولا كشيده شد.
در نسخه هاي مدرن، تنها كارگردان كارگاه اسباب بازي او را جن ها تشكيل مي دهند. «رادولف» نهمين گوزن شمالي بابانوئل با بيني براق و قرمز خود در سال۱۹۳۹ توسط تبليغات شركت مونتكومري خلق شد.
در نگاه به ريشه هاي تاريخي بابانوئل بايد عميقاً به گذشته برگرديم. بابانوئلي كه ما مي شناسيم مخلوطي از افسانه هاي مختلف و موجودات اساطيري و خيالي است.
روايت ديگر بابانوئل
روايت ديگر بابانوئل مربوط به اسقف نيكولاس از ازمير تركيه است. نيكولاس در قرن چهارم زندگي مي كرد و بسيار ثروتمند بود. او هميشه به بچه هاي فقير كمك مي كرد و با گذاشتن هدايايي در كنار پنجره، آنها را خوشحال مي كرد. كليساهاي ارتدوكس بعدها براي او والايي قايل شدند و حتي قديمي ترين كليساهاي روسيه به نام وي ثبت شد. به همين سبب ششم دسامبر را به نام سنت نيكولاس، فردي كه پشتيبان بچه هاست، نامگذاري كردند. در نواحي مركزي و شمالي آلمان به سنت نيكولاس der Weinachrsmann گفتند، در انگلستان پدر كريسمس ناميده شد و راه خود را همراه مهاجران هلندي به اشعار شاعران شمال آمريكا طي كرد و بابانوئل لقب گرفت
او با ريش سفيد و لباسهاي قرمز و كلاه منگوله دار خود، در شب قبل از كريسمس با سورتمه اي كه توسط هشت گوزن كشيده مي شود، از دودكشها پايين مي آيد و هداياي خود را در جورابهاي بچه ها كه به ديوار شومينه آويزان است، قرار مي دهد.
در مورد درخت كريسمس
۱ـ عده اي معتقدند كه تاريخچه درخت كريسمس از آلمان شروع مي شود. درختهاي هميشه سبز، نماينده زندگي هستند. در كريسمس زماني كه تولد مسيح جشن گرفته مي شود، درختها را به خانه مي آورند و تزيين مي كنند، نشاني از زندگي مسيح باشد و نشان دهند كه مسيح هنوز به زندگي ادامه مي دهد. در ابتدا كه اعياد كريسمس نامگذاري شد، اين درخت را «درخت مسيح» مي ناميدند و بعدها نام آن به درخت كريسمس تبديل شد.
۲ـ در دوران باستان، افراد درخت هميشه بهار را در ۲۱دسامبر (كوتاهترين روز سال) به خانه ها مي آوردند تا با برگهاي آن به خورشيد اداي احترام كنند.
۳ـ بعضي معتقدند تزيين درخت از سنت «يول لاگ» شروع شده است. سنتي كه بيش از صدها سال قدمت دارد، از بريتانياي كبير شروع شد و به اروپا هم سرايت كرد. طبق اين سنت همه اعضاي خانواده براي روز كريسمس تنه درختي را به خانه مي آورند تا آن را بسوزانند. بعدها اين سنت تبديل به خرافات شد. آنها بر اين باور بودند كه اگر تنه درخت با يك كبريت آتش بگيرد، خوش يمن نخواهد بود. عده اي هم معتقدند درخت را بايد با ذغال و خاكستر باقيمانده از سال قبل سوزاند تا خانه در امان بماند. اما مردم اسپانيا باور دارند كه با سوزاندن اين كنده ها، روح شيطان از بين خواهد رفت. عده اي ديگر تنه درخت را با گل و سوزن تزيين كردند و بدين ترتيب درخت كريسمس شكل گرفت. ۴ـ در بسياري از كشورها، صدها سال پيش مردم خانه هاي خود را با برگ درخت هميشه سبز تزيين مي كردند و شاخه هاي آن را براي دور نگه داشتن ارواح و جادوگران درخانه آويزان مي كردند.
درمورد جسد و چهره واقعی بابانوئل
در برنامه مستند شبکه۲ بی بی سی که درباره بازسازی چهره واقعی بابانوئل بود. جمجه نيکولای قديس بررسی شد.
جمجمه ای که به همراه بقيه استخوانهای بدنش در يک تابوت بزرگ سنگی قرار داره و هيچکس حق ديدن يا دست زدن به اون رو نداره. فقط ۵۰ سال پيش اجازه داده شد که مورد تحقيق علمی قرار بگيره و الان فقط عکس و نقشه اندازه های اون در دست هستش.
کارولين ويکنسون در منچستر بريتانيا:" ما از عکسها و اندازه های دقيقی که ۵۰ سال پيش از جمجمه سنت نيکولا در دست داريم، تونستيم شکل سه بعدی جمجمه رو با کامپيوتر بازسازی کنيم. کامپيوتر با بررسی برآمدگی های استخوان، ماهيچه های صورت اين جمجمه رو بازسازی می کنه.
الان می بينم که استخوان دماغ اين جمجمه پريدگی داره يعنی يک زمانی دماغ نيکولای قديس با يک ضربه از طرف چپ شکسته و کج شده.
استخوانهای نيکولای قديس قرن سه ميلادی که در طول تاريخ به شخصيت بابانوئل تبديل شده. بعد از مرگش در کليسايی در شهر خودش پتارا نگهداری می شده و گفته می شه که از استخوانهای اون چيزی شبيه به گلاب ساطع می شده. گلابی که کشيشان کليسا در بطری های کوچک می ريختند و به زائران می فروختند.
اين استخوانها در قرن۱۱ ميلادی بوسيله ملوانان ايتاليايی دزديده می شه و به کليسا و زيارتگاه امروزيش در شهر باری آورده می شه. اين استخوانها هنوز اونجاست و هنوز تصور می شه که از خودشون مايعی معطری بيرون می دن.
بر سر بابانوئل چه آمد
فرانکو محقق ايتاليايی که داستان زندگی بابانوئل و در نتيجه نيکولای قديس رو دنبال می کنه در اينباره می گه:" من خوشحالم که استخوانهای نيکولای قديس تا امروز در ايتاليا هستش حداقل بکل مفقودنشده ولی خوب درعين حال از اينکه اين استخوانها از کليسای اصليش بوسيله ملوانهای ايتاليايی دزديده شده شرمنده هستم. شايد اگر استخوانها به ايتاليا آورده نمی شد هيچوقت افسانه بابانوئل متولد نمی شد و خيلی از رسم و رسوم کريسمس بوجود نمی آمد."
نيکولا با کريسمس يکی شد؟
اليستر مک گراث از دانشگاه آکسفورد:" پيروان آئين پروتستان که مخالف سرسخته خرافات مذهبی بودن، روی افسانه سازی های که درباره نيکولای قديس شده بود خيلی حساسيت به خرج دادن. و جشنهای مذهبی مربوط به اين قديس رو ممنوع کردن، از جمله جشن ۶ دسامبر که مربوط به نيکولای قديس بود."
"ولی مردم آنقدر به نيکولا و افسانه بابانوئل علاقه پيدا کرده بودن که روز تولدش رو با روز تولد مسيح يکی کردن تا به اون بهانه جشنهای مربوط به اين قديس همراه کريسمس برگزار بشه، و از بين نره."
افسانه نيکولای قديس به تدريج تغيير شکل داد و تصويری که ازش در نقاشی ها کشيده می شد ديگه از حالت يک قديس خارج بود.
در قرن ۱۸ ميلادی نيکولای قديس رو به شکل يک کوتوله خندان نقاشی کردن و در قرن ۱۹نقاشی به اسم توماس نکست( nexet ) اين شخصيت رو به شکل يک پيرمرد خندان ترسيم کرد و در قرن ۲۰ شرکت نوشابه سازی کوکاکولا تصوير بابانوئل رو که دو قرن پيشتر نقاشی شده بود رو با تبليغاتش جهانی کرد.
رسوم امروزی کريسمس
يکی از رسوم امروزی کريسمس که بخاطر نقل انتقال استخوانهای نيکولا به ايتاليا باب شده، گذاشتن شيرينی يا کادو در جورابهای رنگی که معمولا به شومينه ميخ می کنن يا به درخت کريسمس می بندن.
در قرن ۱۲ ميلادی راهبه های فرانسوی بعد از رفتن به زيارتگاه باری تحت تأثير اين قديس قرار می گيرن و به تقليد از اون ميوه و خشکبار و آجيل در جوراب پر می کنند و شبانه در خانه فقيران می گذارن.
آیا این واقعیت داره
ولی هنوز استخوانهای نيکولای قديس معجزه می کنه و الان در کليسای باری، شيلنگ باريکی به داخل حفره ای درتابوت سنگی نيکولا وارد شده و از اون قطره قطره مايعی به داخل يک بطری کوچک ريخته می شه.
بابانوئل نابود نشه
در برنامه مستند بی بی سی برای اولين بار بعد از ۵۰ سال دوربين کوچکی رو وارد قبرکردن تا بتونن داخلش رو ببينند.
فرانکو:" استخوانها کاملا سياه شده و بخاطر رطوبت شديد، داخل تابوت سنگی داره پودر می شه. در قبر آب جمع شده و شايد تا ۱۰۰ سال ديگه اين استخوانها کلا پودر بشه و از بين بره. اين آخرين بازمانده بابانوئل هستش که به بشريت تعلق داره. بايد تا ديرتر نشده نجاتشون بديم."
http://blog.360.yahoo.com/blog-t7a.eYg3erQpcFEhfpHxnRUJ10pg?p=50
Sunday December 23, 2007 - 11:47pm (IRST)

هیچ نظری موجود نیست: