۱۳۸۷ فروردین ۲۳, جمعه

یاداشتکها. یاداشتک شانزدهم.اسماعیل وفا یغمایی

یاداشتکها
یاداشتک شانزدهم
یک نظر ونظر بنده
اسماعیل وفا یغمایی

عرض کنم خدمت دوستان که :دوست ارجمند سابق و لاحق من، روزنامه نگار در تبعید بیست و چند ساله یاداشتی در رابطه با سانسور شعر فروغ در ترانه خواننده ارجمند محمد نوری نوشت که در سایت حودش و نیز دریچه زرد دیده اید.در اینجا نیز میتوانید مطلب را بخوانید تيغ سانسور بر گلسرخ لبان ترانه محمد نوری خواننده ای از خوانندگان دریچه مطلب زیر را در قسمت یاداشتها گذاشت که من هم به دلیل احترام به خوانندگان در قسمت یاداشتها گذاشتم.نخست نظر این خواننده را بخوانید.
نظر خواننده
آقای یغمایی سلام. حتما شما آنقدر ساده نیستید که ندانید محمد نوری خواننده قدیمی در دوره خاتمی بفرموده! سروکله اش پیدا شد تا آخوندها را موجه جلوه دهد آنهم زمانیکه هنرمندان واقعی خانه نشین بودند. اما ایرج شکری در مقاله اش ، بجای اینکه از وی بپرسد چرا چنین سازش کرد، وی را موجه جلوه میدهدو محبوب مردم می نامد. امیدوارم که مرا متهم به دگماتیسم و چماق داری و..این دست صفات نکنید که "ای آقا! نوری مگر چکار کرده و..." حرف من در باره ی شخص نوری نیست. حرف اینست که این یک بابی است که امروزه زیرکانه باز شده است. یک سایت دیگر به سفیدسازی مریم فیروز این عنصر خائن و همدست جلاد و همسر کیانوری رهبر حزب توده، پرداخته و به نیکی یاده کرده.وقتی میپرسی چرا؟ میشنوی که این نظر یک نویسنده است نه عقیده ما!! حالا هم در "دریچه" مطلب ایرج شکری مشاهده میکنیم. امید که "دریچه" بابی برای این قبیل دغل کاری ها نشود. بنظرم شایسته است که شما دو خط توضیح میدادید که این محمد نوری یک دوره تنور خاتمی راگرم کرده است. اینها بجای دسته گل باید پرسیده شوند که چرابا دشمنان مردم سازش میکنند. ویادر مورد نمونه مریم فیروز، خیانت میکنند. من طالب اعدام و زندانی و... شدن این ها نیستم ولی آخه باید دو خط بنویسند و تبری بجویند از آخوندها یا نه؟ مگر نه اینکه سی ساله که بدست آخوندها مردم له شدند و صد ها هزار شهید شدند. فلانی "هنرمند" است یا "خواننده " یا " نقاش" یا .... هر کوفتی که میخواهد باشد ، آیا جاییکه لازم بود کنار مردم ایستاد یا نه؟ اینکه نوری خوب میخواند و... بقول ایرج شکری "محبوب" !! است (بود) مهم نیست. ولی آیا برای تلویزیون رژیم خواند یا نخواند؟ خاتمی را پروموت کرد یا نکرد؟ محمودی خوانساری ، بنان ، پرویز یاحقی واصغر بهاری... دق کردند از دست رژیم. ولی آیا امدند برای بزک کردن رژیم بخوانند. حرفم در اصل با "دریچه " است . نه اینکه سانسور کند ولی دو خط توضیح هم لازم است. به این میگویند مرزبندی . حتی یک گرم و یک سانتیمتر هم اگر نقض شود ، کم کم شکاف باز میشود! موفق باشید
لینک مقاله در مورد مریم فیروز در عصر نو
http://www.asre-nou.net/1387/farvardin/18/m-firouz.html
******

بعد از درج این نظررفیق گرامی خواننده، ایرج شکری نکاتی از نظر خواننده را به من یاد آوری کرد و از انچه پشت این تظر خفته سخن گفت و نهایتا یاداشت و نامه تند و تیزو مفصلی نوشت که عجالتا از آن می گذرم ولی می خواهم خیلی خلاصه و برای این که دمکراسی برای هر دو یا هر سه طرف هم خواننده و هم من و هم ایرج فایده داشته باشد بگویم که: ا
من با نظر خواننده عزیز موافق نیستم و نه معتقدم و نه علاقه دارم صدها و هزاران نفری را که در ایران به سر می برند و بخصوص هنرمندان را سفید ساز رژیم آخوندها بدانم.اکثریت قریب به اتفاق هنرمندان ایرانی و بخصوص اهل موسیقی و صدا از حکومت آخوند سر تافتند و روزگاری تلخ را گذراندند و می گذرانند.با تحلیل و تفسیرهای خام و آبکی و بدون نگاهی به عمق آنها را دو دستی تقدیم ملایان جانی نکنیم. دشمن واقعی مردم ایران به طور مستقیم حکومت و حکومتگران،نیروهای سرکوبگر حکومتی و آن دسته از تکنوکراتهای وابسته و گردن کلفتی هستند که همزمان در خون مردم و طلا دارند غوطه مستانه می زنند و نه کارمندان و فونکسیونرها و کسانی که در درون مملکت و به اجبار در زیر حاکمیت آخوندها دارند نفس می کشند.توجه بفرمائید که این حکومت سه چهار میلیون به قول معروف فونکسیونر ساده دارد که اکثر اینها هم می خواهند سر به تن این حکومت نباشد بنابراین نمیتوان گفت اینها نفر رژیمند.نخیر برادر! اینها مردمند که در همان حال تحت ستم اند و دارد پدرشان در می آید. من به امثال نوری و تجویدی و حنانه و ناصری و امثالهم قلبا احترام میگذارم و آنها را حتی با افت و خیزهایشان کارگزار حکومت نمیدانم! و اگر مشکلی باشد نقدشان می کنم و نه طرد ،می خواهد خوشتان بیاید یا بدتان بیاید.ا .خواننده گرامی اگر با شخص ایرج شکری دعوائی دارد و از او دلخور است بهتر است راست و حسینی و با اسم و رسم مشخص به میدان بیاید تا هم همه حرفهایش را بزند و هم شکری بتواند جوابش را به شخص یا گروهی مشخص بدهد.ایرج شکری به دلیل کارنامه زندگیش و اینکه هست و نیستش را که سرمایه حیاتش بود در غربت و در نفرت از استبداد ملا بر باد داد و به توفان سپرد سفید ساز رژیم نیست و دکان مسگری هم ندارد و با هیچ ستمگر و ستمکاره و امیر و سلطان و شیخ و خلیفه ای شام و نهار نخورده است.در عنفوان جوانی با ملا به جدال برخاست و لاجرم روانه غربت شد.سالهائی را فقط و فقط با شورای ملی مقاومت که مرز و درزش با ملایان سفت و سخت بسته است نان و پنیر خورد و بعد از آن هم دارد به عنوان یک ژورنالیست تبعیدی و مهاجر زندگی می کند و دلش به امید فردای میهنی که طبعا و به احتمال زیاد ما را از ان بهره ای نیست خوش است. بنابراین او سفید ساز نیست.مشکلی اگر هست این است که او نظر خودش را دارد و می شود نظرش را پذیرفت یا نقد کرد .خواننده عزیز باید بداند نظر من و شکری و امثال من و ما با او و امثال ایشان تفاوت جدی دارد و گرنه ما با هم این فاصله جدی را نداشتیم و چون این فاصله و نگاه جدی است ان نوع مرز بندی که مورد نظر ایشان است برای من دارای هیچ ارزشی نیست و من در فرصت مناسبی به طور مشروح اشکالات این مرز بندی را که تبدیل به درز بندی شده است توضیح خواهم داد و خواهم گفت گور پدر تزار و نابود و سرنگون باد جمهوری ولایت فقیه و رود خون و اشک ملت ایران هم میان مردم ایران و ملاها واقعی است ولی نه داستایوسکی را میشود به علت سرودن سرود زنده باد تزار خائن خواند و نه بالزاک را به دلیل داشتن صندلی در لژ سلطنت طلبها مورد توهین قرار داد و نه عارف قزوینی را به دلیل حمایت از جمهوری رضاشاهی!! و سرودن مارش جمهوری طرد نمود ونه ملک الشعرای بهار را به دلیل سرودن خطابه برای رضاشاه
شاه جهان پهلوی نامدار
ای تو ز شاهان جهان یادگارو...الخ
که داستایوسکی و بالزاک به گفته گورگی نویسنده مردمگرای چپ و رفیق لنین دو ستون از چهار ستونی هستند که سقف خانه ادب جهان روی آن استوار است(دو تای دیگربه اشاره گورکی سروانتس و شکسپیر هستند) و عارف شاعر ملی ما و بهار شاعر آزادی است. بدین ترتیب نوری و امثالهم هم در اشل خودشان که حتی به اندازه داستایوسکی و بالزاک و عارف و بهار هم خطا نکرده اند و خدائی اش تعدادی ترانه در وصف میهن و انسان خوانده اند این چنین وضعی دارند و خامی نگاه ما مباد که به قول مولانا باعث خون آشامی بشود و این متری که ما به دست گرفته ایم و هم زمین را با آن متر می کنیم و هم زمان را و هم محمد نوری را از بیخ و بن باعث دردسر است. رفیق عزیز باید بداند وزن صد هزار شهید را نباید روی گردن پیرمرد نوری انداخت. در هر حال از تذکر رفیقمان تا جائی که به درز و مرز دریچه بر می گردد ممنون. این وبسایت کوچولو فکر نمی کنم درزش انقدر باز باشد که ملا واردش شود اگر هم شد که خب دریچه می سوزد و فبهالمراد . زهر طرف که شود کشته نفع اسلام است!امیدوارم فرصتی دست دهد تا من فارغ از این جنگ و دعوا مقداری به قول معروف در این مورد توضیح تئوریک بدهم و نیز رفقا روشن و با اسم و رسم نظراتشان را نوشته و ارسال دارند. سپاسگزارم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آقای یغمائی سلام،
من ناراحتی آقای ایرج شکری را میفهمم، اما نمیفهمم چرا استفاده از پیشوند سگ و سگ توله و ...اینقدر زیاد شده است؟
امیر کیا
amirkia1979@yahoo.fr