عذر خواهی ازآقای محمد جعفری
اسماعیل وفا یغمائی
اسماعیل وفا یغمائی
اقای محمد جعفری گرامی
سلام.تلفن دیروز شما و توضیحات شما در باره کمکهای فراوان شما برای نجات احمد رضا، جوانی که در سوئد تحت مسئولیت شما بوده و هم اکنون در شرایطی دشوار از نظر روحی و جسمی به سر می برد، و اینکه در یاداشت«ای آدمها»، اطلاع من از برخورد شما در مورد احمد رضا نادرست بوده مرا بر آن داشت که این یاداشت را برای شما نوشته و از شما و همسر ارجمندتان به عنوان دو هموطن شریف و دو پناهنده سیاسی که سالهاست بخاطر مبارزه با رزیم ولایت فقیه دور از وطن به سر می برید ، صمیمانه عذر خواهی بکنم.
دوست ارجمند
شما در تلفن گفتید عذر خواهی لازم نیست و من باب اطلاع بمن خبر می دهید که نه تنها تا کنون چند هزار دلار در این راه خرج نموده بلکه برای نجات او سفری متاسفانه غیر موفقیت آمیز به عراق نموده اید و همچنان در تلاشید تا این جوان را علیرغم این که خروجش از دایره مبارزان و مجاهدان مورد تائید شما نیست نجات دهید. من فکر می کنم این عذر خواهی، عذر خواهی من از شما و همسرتان لازم است تا همه چیز در روشنی باشد، و آنکه اشتباه می کند باید عذر بخواهد تا بتواند بدون تعارف حرفهای درستش را بزند و از آن دفاع کند. در ضمن پس از تلفن شما خیال من مقداری راحت شد که این جوان درد کشیده علیرغم خروجش از مبارزه، چنانکه برخی می گویند و می پراکنند، خائن ومزدور جمهوری پلید و سیاهکار حاکم بر ایران نیست زیرا که پناهنده سیاسی شریف و مبارزی چون شما و همسر گرامیتان چون دیگر هموطنان تبعیدی ما هرگز برای کمک به یک مزدور و خائن وابسته به جمهوری اسلامی چند هزار دلار هزینه نکرده وجان خود را برای نجات کسی که متهم به خیانت به خاک و ملت بزرگ ایران باشد به خطر نمی اندازد که یاری رساندن به خائنان به میهن و ملت و وابستگان و خدمتگزاران دستگاه ولایت فقیه بدون تردید بزرگترین خیانتهاست و باید در به کار گرفتن کلمات بسیار دقیق بود . امیدوارم در تلاشهایتان برای نجات احمد رضا از شرایط سختی که در ان قرار دارد موفق باشید و روزگاری برسد که نقد احمد رضا را از خود او هم بشنوید.. با احترام فراوان
اسماعیل وفا یغمایی
دوم مارس دو هزار و هشت میلادی
۱ نظر:
با سلام- آقای یغمایی شما در مقاله راجع به آزاد ه بوستانی ظاهر به: زمین و زمان، بد وبیراه گفتید و خیلی عصبانی بودید، ولی اگر آدم دقیق میشد، تماما مخاطبتان مجاهدین بودند. آخر توی دنیای واقعی که هیچکس دیگری توی صحنه نیست. و اساسا عاقلانه هم نیست که از یک مشت ایرانی فشل له شده بوسیله رژیم و این بورژوازی غربی وهمچنین یک مشت باصطلاح گروه های تشکیلاتی که یک پایشان توی ایران است و هیچ پرنسیپ و قانونی را بر نمیتابند جز اینکه به نفع منافع حقیرشان باشد،بخواهیم که در مقابل آزاده و ازاده ها کمی دردشان بیاید و عکس العملی نشان دهند. نیک میدانید که این موجودات دوزیستی فقط دهان گشاد دارند و بس. لیکن در عمل یک شاهی قیمت نمیدهند. باز همین این مجاهدین و هوادارنشان هستند که در نهایت کاری میکنند.بنابراین نوک تیز حمله ی شما مجاهدین بودو این را همه خوب فهمیدند. پس شما توی این قضیه چشمتان را بستید و با عصبانیت تمام زخم زبان زدید. اخر چه توقعی از مجاهدین دارید؟ انها حتی بیماران سرطانی خودشان را هم نمیتونند از اشرف خارج کنند. رنج و مصیبت آزاده و آزاده ها بواقع دردآوره ولی این کردیت نیست برای رفتن زیر پرچم اجنبی! حالا هم اگر مقدور باشد باز هم مجاهدین کمک خواهند کرد مثل همین آقای جعفری و همسرش. شما هر از چندگاهی یک زخم زبانی میزنید که انصاف نیست. کمی بخود بیایید. دیدید که از مقاله ی دو پهلوی شما رژیم چطوری توی سایت دیده بان سوءاستفاده کرد. شعرها و مقالات شما هم از نظر هنری زیباست و هم بلحاظ عملی و تحقیقاتی مقرون به حقیقت. ولی مهم اینست که این شعر ها را توی عمل ماده کنید. حال که یک عده توی این دنیای بی مروت و وحشی اینچنین با پرداخت قمیت و مایه گذاری از جان و احساس و صبر واستقامت فراسوی طاقت انسان، ارزشهای انسانی را، همانهایی که شما و امثال شما تو ی شعرهایتان به آن دعوت میکنید، زنده نگه میدارند، اانصاف نیست که مورد زخم زبان شما قرار گیرند.نمیدانم آخر چرا همه فقط ازمجاهدین توقع دارند. خود شما وقتی پای پسرتان در میان بود زمین و زمان را بهم دوختید خب حالا هم دست بالا بزنید. یک کمی انصاف لطفا! علی.
ارسال یک نظر