قبل و بعد از اعتصاب غذا و برخی نکات
اسماعیل وفا یغمائی
بعد از تهاجم وحشیانه نیروهای دولت مالکی به قرارگاه اشرف، و کشتار خشن و بیرحمانه تعدادی از مجاهدین اشرف و پس از چندین و چند روز کشاکش مرگبار سر انجام اوضاع قدری و موقتا آرام گرفت، عراق پرچمش را زد و اعلام کرد که پلیس اش مستقر شده و اسم قرارگاه اشرف را به عراق جدید تغییر داده است. مجاهدین نیزخواستار دخالت امریکائیها و حمایت بین المللی و اجرای قانون شدند و پس از کشاکشهای فراوان و حمایت چشمگیر و بی سابقه طیف رنگرنگ و متضاد نیروهای سیاسی ایرانی در خارج و حتی داخل کشور، اعتصاب غذائی شروع شده است که بخش بزرگش در اشرف است و بخشهای دیگرش در سراسر دنیا.
در اینکه مجاهدین شجاع و دلاورند و از کشته دادن ومردن هراسی ندارند تردیدی نیست.
در اینکه خامنه ای و مالکی جنایت کرده و شماری مجاهد و مبارز خلع سلاح شده قرارداد خلع سلاح امضا کرده، چندین بار مورد باز پرسی اف بی آی و وزارت امور خارجه آمریکا قرار گرفته و در زیر پوش پناهندگی قرار داشته را با بیشرافتی و شرارت تمام با چوب و چماق ،چنانکه فوکها را در فصل شکار کشتار می کنند کشتار کرده اند شکی نیست.
در اینکه دولت آمریکا در آن مقطع چشمهایش را هم گذاشت و سه چهار روز بعد دخالت کرد یقین کامل وجود دارد.
در اینکه مجاهدین در اطاعت فرمانهای بی چون و چرای صادر شده از رهبران خود مسعود و مریم رجوی درنگ نمی کنند و حاضرند با شهادت خود رود خون شهیدان را با زهم خروشانتر کرده و در راه فرامین و آرمانهای رهبران خود جان بدهند و نیز این حقیقت که افراد انقلاب ننموده و حل نشده و ذوب نشده در رهبری، قاعدتا از شناخت معضلات و مشکلات تصمیم گیری های ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی رهبری مجاهدین درمانده اند، نظرات در داخل مجاهدین و هواداران شجاع و فداکار مجاهدین واحد است، اما از آنجا که دو سه روز دیگر بدون تردیدحال اعتصاب کنندگان روبه وخامت خواهد گذاشت و این بار در عاشورائی دیگر از سلسله عاشوراهای سی ساله،یعنی عاشورای اعتصاب غذای مجاهدین و هوادارانشان، جان دادن یا شهادت ها آغاز خواهد شد و قاعدتا شهادتها و جان دادنها در کادر یک سازمان سیاسی با چهل و چند سال سابقه از سر استیصال نیست بلکه هدفی روشن را در راهی مشخص برای شکست دادن دشمن دنبال می کند، آیا می شود با ادب و احترام و بدون هیچ نظر سوئی پرسید که:
انسانی که به دنیا می اید بالاخره خواهد مرد و در قطعی بودن مرگ شکی نیست ولی در رابطه با اعتصاب غذا و حوادثی که در مقابل قرار دارد،اگر چه نه تمام مسائل، برخی از مسائل مهم قبل از اعتصاب غذا و برخی مسائلی که پس از اعتصاب مطمئنا پیش خواهد آمد برای بزرگان روشن است.
مثلا براستی آنچه برای مجاهدین ( رهبران مجاهدین) اصلی است در این میان چیست؟
آیا مجاهدین چنانکه فرصت گران سال های 2003 تا2008 را برای پای فشردن بر ماندن در اشرف و دنبال کردن خطوط سیاسی و استراتژیک خود، حفظ ارتش آزادی و دنبال کردن استراتژی سابق صرف نمودند بازهم بر این سرند و هدف کشتار قرار گرفتن مالکی خامنه ای را باید در این راستا دید و نیز اعتصاب غذا را در نهایت خود باید در این راستا نگریست.
یا آیا مجاهدین بر آنند که ما پناهنده ایم و در شرایط کنونی سر جنگ نداریم و چنانکه خانم رجوی در شرایط بازگشت به ایران مرقوم نمودند و آقای رجوی در نامه برای حفظ جان اقای موسوی به حق نوشتند وبه آخوندهای متعفن و مرتجع خبرگان متذکر شدند و در سخنانشان گفتند: ما میرویم و در خاوران خیمه می زنیم وبا توجه به شرایط ایران و این رود خروشان سبز در کناررود سرخ خونهای انقلابین این میهن از استراتژی سابق گذشتیم،وفقط امنیت جانی و فکری این جمع گرانقدر مجاهدان و مبارزان را می طلبند و وجود این جمع را از عدمشان مفیدتر می دانند و حاضرند اگر شرایط ایجاب کند جابجا شوند و به دیاری دگر بروند و با گنج کهنگی ناپذیر سی سال مبارزه علیه حکومت جبار ولایت فقیه مبارزاتشان را به شکلی دیگر و در کنار مبارزات سایر نیروها و مردم ایران دنبال کنند و اعتصاب غذا بر این پایه و در پی این خواست شکل گرفته است.
آیا مجاهدین بر آنند که آمریکا و دیگران از آنان حمایت کند تا آنان بتوانند در اشرف بمانند و سر انجام در این گرداب خون و جنون منطقه و در پس پرده وضعیت ایران چیزی شگفت و معجزه آسا ظاهر شود که مهر تائید بر نظرات سی ساله آقای رجوی بکوبد.
میشود چندین آیای دیگر را هم اضافه کرد و در باره هر یک ساعتها صحبت کرد و نوشت ولی می خواهم با کمال احترام خدمت بزرگان و تصمیم گیرندگان عرض کنم:
کارت مقوله اعتصاب غذا را روی هر کدام از این فرضیه ها بگذاریم نتیجه ای کاملا متفاوت می دهد.
در مورد اول به نظر من نتیجه با در نظر گرفتن شرایط ایران تراژیک خواهد بود و راه بجائی نخواهد برد.
در مورد دوم به نظر من حق با مجاهدین است و آنها دارند حقی مشروع را می طلبند و می شود آن را توضیخ داد و از ایرانیان یاری طلبید.
در مورد سوم مطمئنا اگر شرایط ایران را واقعی بدانیم و دچار توهمات بی پایه نباشیم در راهی پر مه به جلو خواهیم رفت که می تواند بار دیگر به تکرار جنایات نظامیان بیانجامد.
اعتصاب غذا در پشت سر خود چنین فرضهائی را دارد و مطمئن باشیم که اگربا فرضی واقعی و درست جلو برود در پیش روی خود، در آینده فضا و سرنوشت مثبتی خواهد داشت ولی اگر با فرضی اشتباه و بر پایه برخی فرمولهای تغییر ناپذیر شروع شده باشد نه تنها افقی مثبت در پیش رو نخواهد داشت بلکه در آینده سئوالات بزرگ وبسیار تلخی را روی میز خواهد گذاشت که جواب خواهد طلبید زیرا دنیا علیرغم تمام آشفتگیها حساب و کتاب دارد و داور روزگار هر چند هم بزرگ باشیم ما را جلوی خود خواهد نشاند. سعی کنیم منصفانه و بدون حب و بغض و بر پایه منافع مردم ایران به قضیه بیندیشیم.
هجدهم اوت دو هزار و نه
اسماعیل وفا یغمائی
بعد از تهاجم وحشیانه نیروهای دولت مالکی به قرارگاه اشرف، و کشتار خشن و بیرحمانه تعدادی از مجاهدین اشرف و پس از چندین و چند روز کشاکش مرگبار سر انجام اوضاع قدری و موقتا آرام گرفت، عراق پرچمش را زد و اعلام کرد که پلیس اش مستقر شده و اسم قرارگاه اشرف را به عراق جدید تغییر داده است. مجاهدین نیزخواستار دخالت امریکائیها و حمایت بین المللی و اجرای قانون شدند و پس از کشاکشهای فراوان و حمایت چشمگیر و بی سابقه طیف رنگرنگ و متضاد نیروهای سیاسی ایرانی در خارج و حتی داخل کشور، اعتصاب غذائی شروع شده است که بخش بزرگش در اشرف است و بخشهای دیگرش در سراسر دنیا.
در اینکه مجاهدین شجاع و دلاورند و از کشته دادن ومردن هراسی ندارند تردیدی نیست.
در اینکه خامنه ای و مالکی جنایت کرده و شماری مجاهد و مبارز خلع سلاح شده قرارداد خلع سلاح امضا کرده، چندین بار مورد باز پرسی اف بی آی و وزارت امور خارجه آمریکا قرار گرفته و در زیر پوش پناهندگی قرار داشته را با بیشرافتی و شرارت تمام با چوب و چماق ،چنانکه فوکها را در فصل شکار کشتار می کنند کشتار کرده اند شکی نیست.
در اینکه دولت آمریکا در آن مقطع چشمهایش را هم گذاشت و سه چهار روز بعد دخالت کرد یقین کامل وجود دارد.
در اینکه مجاهدین در اطاعت فرمانهای بی چون و چرای صادر شده از رهبران خود مسعود و مریم رجوی درنگ نمی کنند و حاضرند با شهادت خود رود خون شهیدان را با زهم خروشانتر کرده و در راه فرامین و آرمانهای رهبران خود جان بدهند و نیز این حقیقت که افراد انقلاب ننموده و حل نشده و ذوب نشده در رهبری، قاعدتا از شناخت معضلات و مشکلات تصمیم گیری های ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی رهبری مجاهدین درمانده اند، نظرات در داخل مجاهدین و هواداران شجاع و فداکار مجاهدین واحد است، اما از آنجا که دو سه روز دیگر بدون تردیدحال اعتصاب کنندگان روبه وخامت خواهد گذاشت و این بار در عاشورائی دیگر از سلسله عاشوراهای سی ساله،یعنی عاشورای اعتصاب غذای مجاهدین و هوادارانشان، جان دادن یا شهادت ها آغاز خواهد شد و قاعدتا شهادتها و جان دادنها در کادر یک سازمان سیاسی با چهل و چند سال سابقه از سر استیصال نیست بلکه هدفی روشن را در راهی مشخص برای شکست دادن دشمن دنبال می کند، آیا می شود با ادب و احترام و بدون هیچ نظر سوئی پرسید که:
انسانی که به دنیا می اید بالاخره خواهد مرد و در قطعی بودن مرگ شکی نیست ولی در رابطه با اعتصاب غذا و حوادثی که در مقابل قرار دارد،اگر چه نه تمام مسائل، برخی از مسائل مهم قبل از اعتصاب غذا و برخی مسائلی که پس از اعتصاب مطمئنا پیش خواهد آمد برای بزرگان روشن است.
مثلا براستی آنچه برای مجاهدین ( رهبران مجاهدین) اصلی است در این میان چیست؟
آیا مجاهدین چنانکه فرصت گران سال های 2003 تا2008 را برای پای فشردن بر ماندن در اشرف و دنبال کردن خطوط سیاسی و استراتژیک خود، حفظ ارتش آزادی و دنبال کردن استراتژی سابق صرف نمودند بازهم بر این سرند و هدف کشتار قرار گرفتن مالکی خامنه ای را باید در این راستا دید و نیز اعتصاب غذا را در نهایت خود باید در این راستا نگریست.
یا آیا مجاهدین بر آنند که ما پناهنده ایم و در شرایط کنونی سر جنگ نداریم و چنانکه خانم رجوی در شرایط بازگشت به ایران مرقوم نمودند و آقای رجوی در نامه برای حفظ جان اقای موسوی به حق نوشتند وبه آخوندهای متعفن و مرتجع خبرگان متذکر شدند و در سخنانشان گفتند: ما میرویم و در خاوران خیمه می زنیم وبا توجه به شرایط ایران و این رود خروشان سبز در کناررود سرخ خونهای انقلابین این میهن از استراتژی سابق گذشتیم،وفقط امنیت جانی و فکری این جمع گرانقدر مجاهدان و مبارزان را می طلبند و وجود این جمع را از عدمشان مفیدتر می دانند و حاضرند اگر شرایط ایجاب کند جابجا شوند و به دیاری دگر بروند و با گنج کهنگی ناپذیر سی سال مبارزه علیه حکومت جبار ولایت فقیه مبارزاتشان را به شکلی دیگر و در کنار مبارزات سایر نیروها و مردم ایران دنبال کنند و اعتصاب غذا بر این پایه و در پی این خواست شکل گرفته است.
آیا مجاهدین بر آنند که آمریکا و دیگران از آنان حمایت کند تا آنان بتوانند در اشرف بمانند و سر انجام در این گرداب خون و جنون منطقه و در پس پرده وضعیت ایران چیزی شگفت و معجزه آسا ظاهر شود که مهر تائید بر نظرات سی ساله آقای رجوی بکوبد.
میشود چندین آیای دیگر را هم اضافه کرد و در باره هر یک ساعتها صحبت کرد و نوشت ولی می خواهم با کمال احترام خدمت بزرگان و تصمیم گیرندگان عرض کنم:
کارت مقوله اعتصاب غذا را روی هر کدام از این فرضیه ها بگذاریم نتیجه ای کاملا متفاوت می دهد.
در مورد اول به نظر من نتیجه با در نظر گرفتن شرایط ایران تراژیک خواهد بود و راه بجائی نخواهد برد.
در مورد دوم به نظر من حق با مجاهدین است و آنها دارند حقی مشروع را می طلبند و می شود آن را توضیخ داد و از ایرانیان یاری طلبید.
در مورد سوم مطمئنا اگر شرایط ایران را واقعی بدانیم و دچار توهمات بی پایه نباشیم در راهی پر مه به جلو خواهیم رفت که می تواند بار دیگر به تکرار جنایات نظامیان بیانجامد.
اعتصاب غذا در پشت سر خود چنین فرضهائی را دارد و مطمئن باشیم که اگربا فرضی واقعی و درست جلو برود در پیش روی خود، در آینده فضا و سرنوشت مثبتی خواهد داشت ولی اگر با فرضی اشتباه و بر پایه برخی فرمولهای تغییر ناپذیر شروع شده باشد نه تنها افقی مثبت در پیش رو نخواهد داشت بلکه در آینده سئوالات بزرگ وبسیار تلخی را روی میز خواهد گذاشت که جواب خواهد طلبید زیرا دنیا علیرغم تمام آشفتگیها حساب و کتاب دارد و داور روزگار هر چند هم بزرگ باشیم ما را جلوی خود خواهد نشاند. سعی کنیم منصفانه و بدون حب و بغض و بر پایه منافع مردم ایران به قضیه بیندیشیم.
هجدهم اوت دو هزار و نه